بانوی نیشابوری و پرداخت حق خدا
در معارف دینی، ادای واجب الهی، با خضوع و نیت پاک، اهمیت بسیاری دارد. اگر مسلمانی حق خداوند را بدون قصد قربت و براساس منافع دنیوی پرداخت کند، مقبول درگاه الهی قرارنمیگیرد، اما اگر حق خداوند، حتی بسیار کم ولی با خلوص دل و بهمنظور اجابت فرمان الهی ادا شود، مقبول درگاه الهی قرار خواهد گرفت. در اینجا روایتی داستانی دربارۀ بانویی پرهیزگار به نام شطیطه، که مزارش در شهر نیشابور است، نقل میکنیم.
شیعیان نیشابور بعد از شهادت امام صادق(ع) نمایندهای به نام ابوجعفرمحمدبنعلی را رهسپار مدینه کردند. آنها ۳۰۰۰۰ دینار، ۵۰۰۰۰ درهم، مقداری جامه و پارچه را به همراه دفتری مُهرومومشده، که در آن هفتاد ورق بود و در هر یک صورت مسئلهای شرعی نوشته شده بود، به او سپردند و به وی گفتند: «هرگاه خدمت امام رسیدی، سؤالات و دفتر را به آن حضرت تسلیم کن و فردا صبح آنها را باز پس گیر. اگر دیدی که مُهرومومِ دفتر شکسته نشده است، خودت مُهر آنها را بشکن و ببین که آیا امام بدون شکستن مُهروموم، پاسخ سؤالات را داده است یا خیر؟ اگر پاسخ آنها را، بدون شکستِ مُهروموم دفتر، داده و نوشته است، بدان که او همان امام است و ایشان شایستۀ اخذ اموال است، وگرنه اموال را به ما برگردان».
در آن هنگام، بانویی به نام شطیطه یک درهم و یک قطعه پارچه به ارزش چهار درهم، که با دست خود بافته بود، به ابوجعفر سپرد. وی این مقدار سهم خمس از اموالش را که به امام تعلق میگرفت، به ابوجعفر داد تا آن را به امام برساند. سپس شطیطه، که مقدار کمی از حق خدا نزدش بود، گفت: «ان الله لا یستحی من الحق». منظور این است که حق خداوند، حتی اگر کم هم نزد مسلمان باشد، باید پرداخت کرد. ابوجعفر اموال او را گرفت و به مدینه آمد و بعد از تفحص و تحقیق به حضور امام موسی بن جعفر (ع) رسید. حضرت فرمود: «پاسخ تمام سؤالاتی را که در آن بسته بود، دادهام. درهم و پارچه وی را به من بده».
ابوجعفر میگوید: «من از سخنان حضرت که از تمام جزئیات باخبر بود آنچنان شگفتزده شدم که نزدیک بود از خود بیخود شوم».
آنگاه حضرت درهم و پارچه شطیطه را تحویل گرفت و سایر اموال را بازگرداند و سخن شطیطه را در نیشابور («ان الله لا یستحی من الحق») یادآور شد و فرمود: «سلام مرا به شطیطه برسان و این ۴۰ درهم را به وی بده و به او بگو: از روز ورود ابوجعفر (به نیشابور) تا ۱۹ روز زنده خواهی بود. ۱۶ درهم از این مبلغ را هزینه کن و ۲۴ درهم را برای تجهیز و دفن خود نگهدار». همچنین پارچهای برای شطیطه فرستاد و فرمود: «این هدیه من برای شطیطه است. به او بگو: آن را کفن خود قرار دهد».
ابوجعفر میگوید: «چون وارد خراسان شدم، مشاهده کردم که همۀ آنانی که امام (ع) اموالشان را بازگرداند، از مذهب حق خارج شدهاند و مذهب فطحیه[۱] را پذیرفتهاند! و فقط شطیطه بر دین حق باقیمانده است».
بعد از رحلت شطیطه، شیعیان برای اقامۀ نماز بر وی اجتماع کرده بودند که امام موسیبنجعفر (ع) وارد شد و با مردم بر او نماز خواند و به هنگام دفن وی نیز حضور داشت و مقداری تربت امام حسین (ع) در قبر شطیطه قرار داد.[۲]
[۱] . فطحیه فرقه ای از شیعه بود که پس از شهادت امام صادق (ع)، پیرو عبداللّه افطح، فرزند ارشد امام صادق (ع) شدند و به او گرویدند.
[۲] – بحار الانوار، ج۴۸، ص۷۳٫ ، سفینه البحار ، ج۱، ص ۶۹۸٫