پرش لینک ها

خمس در زمان خلیفه اول و دوم (قسمت سوم)

در قسمت‌های پیشین گفتیم که در مورد کیفیت برخورد خلیفه اول و دوم با خمس دو نظریه وجود دارد. نظریه اول عدم پرداخت خمس به اهل‌البیت علیهم السلام توسط این دو تن بود و دیدگاه دوم پرداخت خمس به اهل‌البیت علیهم السلام در زمان ابوبکر و بخشی از زمان حکومت عمر و توقیف خمس توسط عمر در بخش پایانی حکومت اوست.

دلائل نظریه اول در قسمت قبلی بیان شد. اکنون در این قسمت ادله دیدگاه دوم تبیین می‌شود :

  1. در روایتی از نجده آمده؛  هنگامی که ابن عباس درباره سهم ذوی‌القربی پرسیدم، ابن عباس گفت : «برای ما است و عمربن خطاب از ما خواست فقط برای ازدواج بی همسران و برای هزینه زن و بچه از آن استفاده کنیم ولی ما درخواست کردیم او سهم ما را بدهده و او امتناع کرد.»(1)
  2. عبدالرحمن بن ابی لیلی می‌گفت؛ شنیدم علی علیه السلام فرمود : «من و عباس و فاطمه و زید بن حارثه نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم جمع شدیم و من گفتم یا رسول الله اگر صلاح می‌دانید مرا سرپرست حق خودمان در این خمسی که در کتاب خدا آمده گردانید تا در زمان زنده بودن شما تقسیم کنم و پس از شما هیچ کس با من درگیر نشود که این کار را بکنم،‌ و پیامبر هم چنین کرد.» علی علیه السلام گفت :« من در زمان زندگانی پیامبر خدا تقسیم می کردم، سپس ابوبکر مرا سرپرست گردانید تا این که سال‌های پایانی فرمانروایی عمر شد، چون مال بسیاری برای او آوردند از حق ما جلوگیری کرد. سپس [مقداری] برایم فرستاد و من به او گفتم امساب ما به آن نیاز نداریم و مسلمین به آن نیازمند هستند و آن را به او برگرداندم، اما پس از عمر هیچ کس به سراغ ما نیامد تا اینکه خودم به این جایگاه رسیدم … .»(2)
  3. در خبری دیگر حکم ابن عتیبه از عبد الرحمان بن ابی لیلی نقل می‌کند که او در دیداری که با علی علیه السلام داشته پرسیده :«پدر و مادرم فدایت باد! ابوبکر و عمر درباره حق شما اهل‌البیت از خمس چه کردند؟» علی فرمود :«در زمان ابوبکر خمسی نبود و اگر هم چیزی بود او وفا کرد و اما عمر آن را به ما می داد تا اینکه اموالی از شوش یا اهواز آمد.(3)

همانگونه که ملاحظه فرمودید بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر اساس فرایندی خمس را از اهل‌البیت علیهم السلام دریغ کردند و حق آنان را نپرداختند.

اخبار تاریخی گویای این است که خلیفه دوم از نخستین سال حکومت خود یعنی سال 13 ه.ق در خمس تصرف نمود و آن را یکی از ابزار در دست خلیفه می‌دانست. سال سیزدهم هجری هنگامی که جریر بن عبدالله به نزد عمر می‌آید او برای دلجویی از وی یک چهارم از خمس غنائمی که در جنگ ها به دست آمده بود را به او می‌دهد.(4)

و همچنین او یک چهارم خمس را بر سهم سران و بزرگان بجیله افزود. جریر بن عبدالله برای تحریک مردم به جنگ، سخنرانی می‌کرد و می‌گفت :«ای مردم بجیله! شما و همه کسانی که در این جنگ بوده‌اند، به سابقه و فضیلت و تلاش همانندید؛ اما در مورد خمس غنائم، هیچ کس جزشما سهمی ندارد که یک چهارم خمس از آن شماست و امیرمؤمنان به شما بخشیده است.» … در این جنگ گاو و اسیر و غنیمت بسیاری به دست آمد که مثنی فرمانده سپاه، علاوه بر سهم غنیمت، یک چهارم خمس را به مساوات بر مردم بجیله تقسیم کرد و سه چهارم را همراه عکرمه به مدینه فرستاد.(5)

در نقل دیگر تاریخی عبدالله بن هرمز می‌گوید :« من نویسنده نامه ابن عباس به نجده بودم، در نامه ای از او درباره … و سهم ذوی‌القربی پرسیده شده بود. او پاسخ نوشت :«… عمر بن خطاب به من گفت سهم ذوی‌القربی را به من واگذار تابا آن ازدواجی راه بیندازم و بعد از سهم و طلب هایم آن را قضا می‌کنم. ما خودداری کردیم مگر اینکه آن را به ما بدهد. او از دادن سهم ما خودداری کرد.»(6)

موارد دیگری نیز در تاریخ از عملکرد اینگونه‌ای خلیفه دوم نقل شده که مابه همین مقدار بسنده می‌کنیم.

در جمع بندی و نتیجه گیری این بحث می‌توان گفت بعد از وجود مقدس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم یا به صورت کلی اهل‌البیت علیهم السلام از حق خود محروم شدند همانگونه که بعضی استاد تاریخی گویای همین مطلب است، یا لااقل بر اساس برخی از منابع تاریخی به‌صورت تدریجی از حق خود محروم شدند.

برگرفته از کتاب «تاریخ خمس» نوشته آقای سید مهدی قانع

منابع :

  1. الخراج، ص 21.
  2. سنن ابی داوود، ج 2،‌ص 37 ؛ الخراج، ص 20؛ تاریخ المدینة، ج 2، ص 647.
  3. مسند شافعی، ص 325.
  4. تاریخ طبری، ج 3، ص 460.
  5. تاریخ طبری، ج 3، ص 469 و 470.
  6. انساب الاشراف، ج 1، ص 517.

پیام بگذارید