تنها کسی که حق تصرف در خمس داشت:
«عبدالله بن بریده» میگوید: روزی به همراه پدرم گذرمان افتاد بر مجلس گروهی که بر ضد علی (ع) سخن میگفتند. پدرم برخاست و گفت: من (در موضوعی) یک درگیری با علی (ع) داشتم و در دلم بر ضد او چیزی بود؛ تا اینکه به همراه «خالد بن ولید» در لشکر او وارد شدیم. هنگامی که غنیمت به دست آوردیم، در بین سهم خمس پیامبر (ص) مالی بود که علی (ع) آن را برای خود برگزیده بود و چون بین علی (ع) و خالد بن ولید دشمنی بود، خالد گفت: این سهم توست؟
خالد چون میدانست که من در دلم با علی (ع) خوب نیستم، به من گفت: برو پیش پیامبر (ص) و گزارش کن! من هم رفتم خدمت پیامبر (ص) تا خبر را به ایشان برسانم.
من که مردی سر به زیر بودم و هنگام سخن گفتن نگاهم را به پایین انداخته بودم، گزارش سپاه را دادم و سپس جریان علی (ع) را مطرح کردم. (زمانی که) سرم را بلند کردم، دیدم گردن پیامبر (ص) سرخ شده بود. (آنگاه ایشان) فرمودند: مَن کنتُ ولیٌّهُ فعَلیٌ وَلیهُ؛ هر کس که من سرپرست او هستم، پس علی (ع) هم سرپرست اوست. پس از آن، هرچه در دلم بود از بین رفت. از این واقعه میتوان فهمید که پیامبر (ص) به علی (ع) حق تصرف در خمس را داده بودند.
پیرامون همین موضوع، «عبدالرحمان بن ابی لیلی» میگوید: از علی (ع) شنیدم که میفرمود: من و عباس و فاطمه (س) و زید بن حارثه نزد پیامبر (ص) جمع شدیم و من گفتم: یا رسول الله! اگر صلاح میدانید مرا سرپرست حق خودتان در این خمسی که در کتاب خدا آمده گردان تا در زمان حیات شما تقسیم کنم و پس از شما هیچ کس با من درگیر نشود که این کار را بکنم؛ پیامبر (ص) هم چنین کردند. پس من در زمان پیامبر (ص) خمس را تقسیم میکردم.
برگرفته از کتاب تاریخ خمس، تالیف سید مهدی قانع؛
- مسند احمد، ج 5، ص 358؛ صحیح بخاری، ج 5، ص 110؛ مستدرک حاکم، ج 2، ص 129؛ البدایة و النهایة، ج 5، ص 120؛ اسد الغابة، ج 1، ص 210؛ تاریخ مدینة دمشق، ج 42، ص 191-196.
- سنن ابی داوود، ج 2، ص 37؛ تاریخ المدینة، ج 2، ص 647؛ الخراج، ص 20.