پرش لینک ها

فلسفه خمس؛ مدیریت سرمایه و ثروت در جامعه

فلسفه خمس
مدیریت سرمایه و ثروت در جامعه:
از آن جا كه احكام الهى برگرفته ازمنبع وحيانى بوده وريشه درعلم وحكمت خداوند دارند، داراى حكمت ها و مصالحى براى فردوجامعه انسانى مي باشند . فريضه خمس نيزازاين قاعده مستثنى نبوده وداراى مصالحى براى فرد وجامعه مي باشد یکی از حكمت هاى اجتماعى وجوب خمس، مدیریت سرمایه و ثروت در جامعه است. قبل از ورود به بحث بیان مطلبی به عنوان مقدمه ضروری است. در جهان معاصر دو نظام اقتصادی معروف وجود دارد. یکی نظام اقتصادی آزاد که مربوط به جهان غرب است و دیگری نظام اقتصادی کمونیستی که مربوط مي شودبه شوروی سابق و چین قبل ازتحولات جديداقتصادى.
در نظام اقتصادی نوع دوم مالکیت از آن دولت هاست و مردم هیچ گونه مالكیت و نقشی دراقتصاد به صورت مستقل ندارند. پیداست در این گونه نظام انگیزه ای برای کار و تلاش باقی نمی ماند. بنابراین جامعه پیشرفت چندانی نخواهد داشت. همین امر باعث شکست عملی چنین سیستمی شد و اکنون بایستی در کتاب های تاریخ اقتصاد به دنبال چنین تفکری بود.
در نظام اقتصادی سرمایه داری، سرمایه و مالکیت خصوصی حرف اول را میزند و افراد خاصی مالک همه سرمایه های جامعه هستند حتی چاه های نفت و ثروت های خدادادی نیز به ملکیت شخصی افراد در می آید و تنها بخشی از درآمد آن را به دولت ها به عنوان مالیات می پردازند و عامه مردم بهره چندانی ازاين ثروت ها ندارند. راکفلرها و تراست های بزرگ مالک همه ثروت جامعه هستند و سرمایه در دست تعداد اندکی از افراد دست به دست می چرخد. در این جامعه دو اتفاق ناگوار می افند: 1. تکاثر: انباشت سرمایه 2. تداول: گردش سرمایه در دست عده ای معدود.
اسلام با هر دو نوع سیستم اقتصادی مخالف است. سیستم کمونیستی را نمی پذیرد به دلیل آن که با روش پیشنهادی مارکس انگیزه ای برای تحرک اقتصادی و فعالیت بیشتر باقی نمی ماند و جامعه دچار انحطاط می گردد. سیستم اقتصادی غربی را نيز برنمی تابد چون افراد جامعه از حق طبیعی شان که استفاده از ثروت های عمومی جامعه است محرومند و ثروت های عمومی تنها در اختیار عده ای خاص قرار می گیرد.
اسلام مالکیت خصوصی را می پذیر د و به ثروت و سرمایه به دیده احترام می نگرد. در عین حال مالکیت منابع طبیعی را به دولت واگذار کرده است که با شرایط خاصی بهره بردارى ازآن را به افرادی که توان بهره گیری از آن ها را دارند واگذار کند و یا برخی از آن ها را همانند چاه های نفت، خود استخراج کند و در جهت منافع ملی بکار گیرد.
اسلام با دو امر به شدت به مبارزه پرداخته است. 1. تکاثر و فخر فروشی به اموال زیاد. در سوره تکاثر می خوانیم: أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ ﴿۱﴾ حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ ﴿۲﴾ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿۳﴾ ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿۴﴾ این آیات اشاره به جامعه جاهلی است. در چنین جامعه ای فخر فروشی و مباهات به تکاثر و زیاده خواهی انسان ها را در لهو قرار می دهد و سرگرم می سازد. کار به جایی می رسد که فقط به اموالشان تفاخر نمی کنند بلکه به تعداد مردگان و قبور خویش هم افتخار می کنند. قرآن این روش را چند بار با کلمه “کلّا” نفی می کند و تکاثر را پدیده ای ناپسند قلمداد می کند.

  1. انحصاری شدن سرمایه در جامعه: در این مورد به آیاتی از سوره حشر بر میخوریم. خداوند در این آیات می فرماید: مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ…. به اموالی که از مشرکان و کفار بدون وقوع جنگ نصیب اسلام می شود فیء می گویند. این اموال متعلق به شخص پیامبر است. در مقابل فیء غنیمت قرار دارد غنیمت در جنگ نصیب مسلمین می شود که متعلق به سپاهیان اسلام است. پیش از اسلام در نبردهایی که بین قبایل اتفاق می افتاد اگر اموالی بدون جنگ و خونریزی به دست می آمد متعلق به سران قبایل بود. در یکی از غزوات که مسلمانان بدون جنگ اموالی را به دست آورده بودند رؤسای قبایل گمان می کردند که این اموال از آن آنان است. بدیهی است که اگر این اموال در اختیارشان قرار می گرفت در آمد فراوانی به دست می آوردند. این آیات نازل شددال براين که این اموال مربوط به حاکم اسلامی است نه رؤسای قبایل. در زمان پیامبر این اموال متعلق به ایشان و بعد از ایشان نیز متعلق به جانشینان بر حقشان و در زمان غیبت نیزد ر اختیار نواب عام ولی عصر(ع) و درحكومت اسلامی در اختیار ولی فقیه قرار می گیرد.
    حال چرا فیء متعلق به افراد نیست؟
    «کی لایکون دولة بین الاغنیا ء منکم» برای اینکه اموال تنها در دست ثروتمندان نباشد و گردش این اموال تنها بین عده ای خاص صورت نگیرد.
    چون در این صورت عده ای ثروتمند تبدیل به غول های ثروت و سرمایه می شوند و ثروت آنان قدرت بی حد و حصر به دنبال خواهد داشت و سرنوشت سیاسی جامعه نیز به دست آنان خواهد افتاد.
    اسلام برای مقابله با این پدیده جدا از اینکه ثروت های طبیعی را درتملك افراد قرار نداده، تدبیرهای دیگری نیز اندیشیده است.
    خمس و زکات و صدقات مستحبی از مهمترین تدابیر اسلام برای جلوگیری از انباشت سرمایه نزد افرادی خاص وگردش ثروت بين عده اى معدود است.
    با پرداخت خمس یک پنجم از مازاد مصرف سالیانه افراد از حساب شخصی آنان جدا شده و در یک سیستم گردش مالی وسیع قرار می گیرد. افزون بر حل مشکلات اقتصادی و فرهنگی جامعه از انباشت سرمایه در دست عده ای خاص جلوگیری شده و سرمایه در جامعه گردش پیدا خواهد کرد.
    این امر را می توان یکی از مهمترین فلسفه های وجوب خمس دانست. ناگفته پیداست این حکمت و فلسفه تنها به خمس اختصاص ندارد بلکه در زکات و صدقات مستحبی نیز اینگونه است.

بر گرفته از کتاب خمس سهمی برای شکوفایی
آیت الله غلامعلی نعیم آبادی

پیام بگذارید