پرش لینک ها

چرا خمس به روحانیون تعلق می گیرد و به آنها پرداخت می شود؟

چرا خمس به روحانیون تعلق می گیرد و به آنها پرداخت می شود؟ مگر خمس برای فقراء نیست؟ چرا روحانیون مانند دیگر اصناف، شغلی را اختیار نمی کنند؟ چرا روحانیون شیعه مانند روحانیون اهل سنت حقوق شان را از دولت نمی گیرند تا نیاز به استفاده از خمس نباشد؟

پاسخ

برخی از شبهات مطرح شده، متمرکز بر جزئی از موضوع خمس است و بریده از سایر اجزای منسجم دین مطرح می شود. این در حالی است که عناصر دین به هم پیوسته و نظام مند است. گاهی می بایست برای روشن شدن جایگاه یک جزء از دین ، تصویر کامل تری از آن نظام را با نشان دادن نسبت خمس با سایر اجزا ارائه نمود. زیرا پاسخ دقیق به شبهه مورد نظر، در گرو ارائه تصویری از کل موضوع است. از این رو برای اینکه بتوانیم پاسخی منطقی به شبهه فوق بدهیم، لازم است تا پاسخ را در چند مرحله بیان کنیم.

  1. همه مخلوقات خداوند در نظام خلقت نیازمند هستند و انسان نیز به عنوان یک مخلوق از این قاعده مستثنی نیست و موجودی نیازمند است. انسان، دارای دو بُعد ملکوتی و مادی است. بر همین اساس نیازهای انسان هم بر دو قسم است. نیازهای مادی مانند غذا، پوشاک، مسکن و… و نیازهای معنوی مانند عبادت، پرستش، محبت و… بر این اساس، می توان گفت نیازهای مادی انسان، محدود به زندگی طبیعی است. اما نیازهای معنوی مانند نیازهای اعتقادی، معرفتی، اخلاقی، عرفانی و…  دنیا وآخرت او را در بر می گیرد.پس نیازهای انسان را نمی توان منحصر به عناصر مادی کرد زیرا انسان موجودی محدود به دنیای مادی نیست  که متولد شود و در یک فرایند، رشد یافته، تولید نسل کرده و سپس بمیرد. پس از مرگ ، مرحله دیگری از حیات انسان آغاز می شود. با این توضیح مشخص می شود که انسان فنا نمی شود حتی اگر جسم او از بین رفته باشد و این روح است که دارای حیات می باشد. پس اگر جسم نیاز به تأمین حوائج دارد، روح نیز به توجه، تقویت و پرورش نیاز دارد در غیر این صورت پژمرده و افسرده می شود. در چنین وضعیتی،  انسان آرامش روحی و روانی خویش را از دست خواهد داد.

برای رفع نیازهای بشر، دین از سوی خالق انسان و توسط فرستادگان الهی ظهور می یابد و زندگی بشر را معنا دار می کند و او را از ابهام و تحیر خارج می سازد. معارف دینی به او می گوید از کجا آمده و به کجا خواهد رفت و از بی هویتی، بی معنایی و پوچی می رهاند و باعث می شود تا بشر در هوای توحیدی تنفس کند. از این رو می توان گفت، دین اسلام با تدوین برنامه عملی زندگی در ابعاد مختلف و منطبق بر فطرت بشر، نیازهای معنوی انسان را برطرف کرده است. این برنامه الهی، آرامش عمیق و رضایت قلبی را برای انسان به ارمغان می آورد.

خداوند، برای هدایت بشر، قرآن را که برنامه عملی اسلام است، نازل فرمود. افزون بر این منبع معرفتی مهم، سیره پیامبر اکرم(ص) و ائمه(ع) ، دیگر منبع مهم معرفتی مسلمانان است. مجموع کتاب و سیره، منبع هدایت انسان است. پیامبر خدا(ص) فرمود اگر این دو را بکار گیرید، هرگز گمراه نمی شوید.[1] اما این تمام کار نیست بلکه از این میراث عظیم و ارزشمند، باید حفظ و مراقبت نمود و در ترویج و تعلیم آن به دیگران کوشید تا برای آیندگان محفوظ بماند و آنها نیز با تمسک به آن از ضلالت و گمراهی نجات یابند.

بر این اساس، پس از غیبت کبری، ضرورت تربیت و حضور عالمان دین در جامعه که به کتاب خدا و سیره معصومین(ع) آشنایی کامل داشته باشند، بیش از پیش افزایش یافت. زیرا دشمنان اسلام با جعل حدیث و تفسیر به رأی قرآن کریم، در تلاش بودند تا تأثیر گذاری اسلام را در جامعه کم رنگ کرده و یا حداقل به نفع خود تفسیر نمایند. اما عالمان دین با قدرت در برابر این انحرافات ایستادگی می کردند و مانند نگهبانی امین از حریم دین پاسداری کرده و در نشر، ترویج و تعلیم آن، حتی گاهی تا پای جان تلاش می کردند.

  1. عشق و دلدادگی مردم به اسلام و احساس ضرورت روز افزون تبلیغ و ترویجِ چنین معارفی در جامعه، باعث شد تا نهادی برای تربیت علما و روحانیون و نیز نگارش کتب و تحقیقات علمی تأسیس گردد. مراجع دینی با تأسیس حوزه های علمیه و مراکز دینی، علاوه بر رفع مشکلات مردم و هدایت ایشان، به تربیت علما و روحانیون اقدام می کردند تا همواره جامعه از حضور چنین افرادی بهره مند گردد. آنچه که باعث شد تا علمای دین در ترویج معارف موفق شوند و تا این زمان آن را به نحو مطلوبی حفظ نمایند، افزون بر تهذیب نفس، ورع، تقوی و عشق به اسلام و ائمه معصومین(ع)، پشتیبانی خمس بوده است. اجازه تصرف در خمس که از سوی ائمه(ع) به صورت عام به مراجع شیعه داده شده ، باعث استقلال مالی آنها از دستگاه های حاکمان گردید. این مساله این امکان را برای علما فراهم کرد تا حوزه های علمیه را حفظ نمایند و با پشتیبانی از روحانیون و طلاب و تربیت آنها معارف را در جامعه ترویج نمایند و هر کجا که معارف شیعه و یا شیعیان مورد هجمه قرار می گرفتند وجهل و نادانی موجب انحرافات اعتقادی مردم شده بود، ایشان را به آن مناطق اعزام نمایند تا معارف نورانی اسلام به گوش آنها برسد و آنها را نسبت به عقائد صحیح دینی،آگاه سازند.
  2. علما و روحانیون افزون بر بیان دستورات الهی و هدایت جامعه، وظیفه مهم دیگری نیز دارند و آن هم مقابله با حاکمان ظالم و دفاع از هویت دین و جامعه دینی است. چنین حاکمانی برای رسیدن به اهداف خویش به هر عمل ظالمانه ای دست می زنند و حتی دین را در راستای رسیدن به منافع خویش تعریف می کنند. در مواجهه با نظام های فاسد، روحانیون با روش های مختلف از همکاری و یا تأیید آنها سر باز می زنند هر چند این کار موجب از دست دادن زندگی آنها باشد. عدم تأیید و همکاری عالمان دین با حاکمان ظالم، موجب می شود تا مردم نیز با هدایت روحانیون از همکاری با حاکمان جور خود داری کرده و بدین صورت مشروعیت چنین حکومتی بیش از پیش کاهش یابد و حکومت ظالم، پشتوانه مردمی خود را به سرعت از دست خواهد داد.

در این راستا نمونه های متعددی را در تاریخ معاصر در قالب مقابله با استعمارگران می توان ذکر کرد. یکی از بزرگترین و جدی ترین مبارزات منفی با استعمار، مبارزه مرحوم میرزای شیرازی و مردم مسلمان ایران با استعمار انگلیس در دوره ناصرالدین شاه بود. شاه قاجار با قراردادی خفت بار با یکی از اتباع انگلیس به نام ماژور تالبوت امتیاز انحصار تنباکو را به مدت 55سال در مقابل اعطای مبلغی پول به او واگذار کرد. انعقاد این قرارداد علاوه برضرر اقتصادی، خطر سلطه اجانب را هم در پی داشت و به صورت جدی جامعه اسلامی را تهدید می کرد. مردم از واگذاری امتیاز تنباکو به شدت ناراضی بودند. عالمان وقت از جمله آیت الله میرزا محمد حسن شیرازی و میرزا محمد حسن آشتیانی به خاطر واگذاری این امتیاز به دولت اعتراض کرده و آن را یک اشتباه بزرگ دانستند؛ ولی دربار، اعلام کرد که لغو این امتیاز محال است.[2]

وقتی تلاش علما برای لغو قرارداد ننگین به جائی نرسید، فتوای تحریم در عبارتی کوتاه از سوی میرزای شیرازی به شرح زیر صادر گردید:

«بسم الله الرحمن الرحیم. الیوم استعمال تنباکو و توتون بأیّ نحو کان، در حکم محاربه با امام زمان (صلوات الله وسلامه علیه) است. حَرّرَهُ الأقلّ محمد حسن الحسینی»[3]

انتشار این فتوا توسط شبکه عظیم روحانیت در میان مردم، باعث شد تا جامعه اسلامی یکپارچه خرید و فروش تنباکو را ممنوع کرده و عملا قرارداد ننگین فوق را بی ثمر سازند. نتیجه این حرکت آن شد که انگلیس عقب نشینی کرد و طرح استعماری او نیز به شکست منتهی شد.

نمونه های متعدد دیگری در تاریخ کشورهای مسلمان از جمله ایران وجود دارد. پیروزی انقلاب اسلامی ایران بدست مرجعی عالیقدر، حضرت امام خمینی(ره) است که منجر به آزادی مردم ستمدیده ایران از تسلط و یوغ بیگانگان درکشور شد. همچنین می توان به هدایت رهبر معظم انقلاب اشاره داشت که با پایداری و راهبری حکیمانه، کشور را که در کانون آشوب و جنگ در منطقه قرار گرفته است ، حفظ کرده و به هیچ قدرتی اجازه تسلط بر تعیین سرنوشت مردم ایران را نداده است. در همین ایام به درایت و استقامت آیت الله العظمی سیستانی می توان اشاره نمود که موجب اتحاد طوایف عراق شد و ضمن بیرون راندن آمریکا که دشمن بزرگ مسلمین است،  این کشور شیعه را از تجزیه و دسیسه دشمنان نجات داد.

  1. اگر حوزه های علمیه و مراجع معظم شیعه با تکیه به منبع مالی خمس، مستقل باشند، آنگاه بیان صحیح احکام شرعی، تبیین اعتقادات مبتنی بر قرآن و سنت، مقابله با انحرافات اعتقادی در جامعه و ایستادگی در برابر حاکمان ظالم در جامعه صورت می پذیرد. اما چنانچه مراجع و روحانیون از لحاظ مالی به حاکمان وابسته باشند، جامعه هیچگاه از چنین منافعی بهرمند نخواهد شد. زیرا اگر یک روحانی از سوی حکومتی تأمین شود به ناچار باید به خواست آنها عمل کند و در راستای منافع آنها دین را ارائه نماید.

حوزه باید زبان دین باشد و بدون هیچ ملاحظه ای احکام و معارف دین را در جامعه ترویج نموده و نیازهای شرعی مردم را پاسخ دهد. فقدان مرجع صالحی برای اصلاح اعتقادی و بیان احکام شرعی، جامعه را به انحراف خواهد کشاند. در جامعه ای که فاقد حوزه های قوی علمی و دینی باشد، نمی توان انتظار داشت که انحرافاتی مانند فرقه سازی ها، بدعت ها، شرک و بت پرستی، اعتقاد غالب نباشد. بنابراین، استقلال حوزه و تأمین روحانیون، آن هم از منبع مالی خمس، یکی از ضرورتهای اصلی جامعه است. پشتیبانی خمس از ترویج دین، سازوکاری دینی است تا مردم و روحانیت هیچ گاه از یکدیگر جدا نشوند و همواره روحانیت علاوه بر بیان دین، زبان مردم در برابر ظالمان نیز باشد و این نشان می دهد که مرجعیت و حوزه، نهادی کاملا مردمی است. اگر امروزه جامعه از میراث عظیم شیعی اعم از اعتقادات، احکام و تفسیر قرآن و روایات بهره مند است به خاطر چنین سازوکار خردمندانه ای است که باعث درهم تنیدگی مردم و دستگاه روحانیت شده است.

  1. با استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران، دگرگونی اساسی در قانون گذاری و دستگاه اجرایی کشور ایجاد گردید طبق قانون اساسی، ولی فقیه، رهبری را بر عهده دارد. با اینکه رهبر جمهوری اسلامی ایران، برخواسته از حوزه های علمیه می باشد و حوزه ها نیز از آن حمایت می کنند[4] اما حوزه علمیه اصرار دارد به دولت و حمایت های مالی دولتی وابسته نباشد و همچنان مستقل بماند و با تکیه بر وجوهات خمس خود را اداره کند. این رویکرد بدین معناست که حوزه می خواهد رویه هزار ساله خود را که زبان دین در جامعه باشد را حفظ کند و همواره حامی اصلی آنها مردم و حمایت های آنان باشد.[5]

جمع بندی

پس از غیبت کبری، ضرورت تربیت و حضور عالمان دین در جامعه، بیش از پیش افزایش یافت. زیرا دشمنان اسلام با جعل حدیث و تفسیر به رأی ، در تلاش بودند تا اسلام را به نفع خود تفسیر نمایند. اما مراجع دینی با تأسیس حوزه های علمیه و مراکز دینی، علاوه بر مقابله با انحرافات ، به رفع مشکلات مردم و هدایت ایشان می پرداختند. در طول تاریخ خدمات نهاد روحانیت به پشتیبانی خمس بوده است. اما چنانچه مراجع و روحانیون از لحاظ مالی به حاکمان وابسته باشند، مردم از چنین منافعی بهرمند نخواهند شد. از جامعه ای که فاقد حوزه های مستقل است، نمی توان انتظار داشت که با انحرافاتی مانند فرقه سازی ها، بدعت ها، شرک و بت پرستی نوین، مقابله کند. بنابر این استقلال حوزه، آن هم از منبع مالی خمس، یکی از ضرورتهای اصلی جامعه است.

↵صراط روشن، علی خلجی، نشر سروش نعیما

———————————————————————————————————

[1] . «…إِنِّی تَارِک فِیکمْ أَمْرَینِ إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا… » الکافی، ج1،ص 294

[2] . تاریخ سیاسی معاصر ایران ، ج1، ص66-67

[3] . شرح زندگانی میرزای شیرازی، ص 257؛ همچنین ر.ک. تاریخ دخانیه

[4] . نسبت روحانيت با نظام اسلامى، نسبت روشنى است. نسبت روحانيت و حوزه‌هاى علميه با نظام اسلامى، نسبت حمايت و نصيحت است. بیانات مقام معظم رهبری با اساتید و طلاب حوزه علمیه قم، 29/7/89

[5] . يك مسئله‌اى در اينجا مطرح است،… اين مسئله عبارت است از مسئله‌ى استقلال حوزه‌ها. آيا حمايت نظام اسلامى از حوزه‌هاى علميه ميتواند به استقلال حوزه‌هاى علميه خللى و لطمه‌اى وارد كند يا نه؟ آيا اين كار مجاز است يا نه؟ اين بحث مهمى است. اولاً حوزه‌هاى علميه هميشه در طول تاريخ مستقل بودند؛ نه فقط در دوران حكومتهاى معارض با تشيع، بلكه حتّى در دوران حكومتهاى شيعى. يعنى آن وقتى كه صفويه در رأس كار قرار گرفتند و علماى بزرگى مثل محقق كركى و پدر شيخ بهائى و بزرگان زيادى به ايران آمدند و در مناصب گوناگون دينى قرار گرفتند، هرگز اين علما و شاگردان و تربيت شدگان آنها مقهور سياست صفويه نشدند و در اختيار آنها قرار نگرفتند. بله، كمك ميكردند، همكارى ميكردند، از آنها تعريف و تجليل ميكردند؛ اما در قبضه‌ى آنها نبودند، به اختيار آنها نبودند. در بخشى از دوران قاجاريه هم همين جور بود. كاشف‌الغطاء (رضوان اللَّه تعالى عليه) آن عالم بزرگ به ايران آمد و كتاب «كشف الغطاء» را نوشت. ايشان در اين كتاب – هم در مقدمه، هم در بحث جهاد به مناسبت جنگهاى روس و ايران – تجليل زيادى از فتحعلى‌شاه ميكند؛ اما كاشف‌الغطاء آدمى نبود كه توى مشت فتحعلى‌شاه و امثال فتحعلى‌شاه قرار بگيرد؛ آنها مستقل بودند. ميرزاى قمى در منزل خود در قم مورد احترام و تجليل پادشاه زمان خودش قرار ميگيرد؛ اما زير بار خواسته‌ى او نميرود. آنها اصرار داشتند آنچه را كه ميخواهند، ميرزا فتوا بدهد؛ اما ميرزا قبول نكرد، زير بار نرفت. ميرزاى قمى رساله‌اى دارد به نام «رساله‌ى عباسيه» كه نظر فقهى خودش را در باب جهاد بيان كرده است. اين رساله چند سال قبل از اين براى اول‌بار چاپ و منتشر شد. از ايشان جورى سؤال ميكنند كه مثلاً وكالتى بدهد، نيابتى بدهد كه بتوانند از طرف او جهاد كنند – به گمانم اين موضوع در «جامع الشتات» هم آمده باشد – اما ايشان زير بار نميرود و قبول نميكند. روحانيت شيعه هميشه اينجور بوده، هميشه مستقل بوده، هرگز در قبضه‌ى قدرتها قرار نگرفته است؛ امروز هم همين جور است، بعد از اين هم بايد همين جور باشد و به توفيق الهى همين جور خواهد بود. بیانات مقام معظم رهبری با اساتید و طلاب حوزه علمیه قم، 29/7/89

پیام بگذارید